روابط عمومی در منظومه حکمرانی نوین، دیگر نهاد اجرایی صرف نیست، بلکه بخشی از سازوکار فرهنگی و اجتماعی جامعه است که با تولید و بازتولید معنا، هدایت افکار عمومی و تقویت سرمایه اجتماعی، در متن سیاستگذاری عمومی قرار دارد. جایگاه آن، پیونددهنده مردم و سازمان است؛ اما نه در قالب پیامرسانی یکسویه، بلکه در قالب تعامل، گفتوگو و معناسازی جمعی.
در این مسیر، مردم صرفاً مخاطب روابط عمومی نیستند؛ آنان مشارکتکنندگان فعال در شکلدهی به معنا و اعتبار کنشهای سازمانیاند.
چنانکه بر اساس نظریه «کنش متقابل نمادین» هربرت بلومر، معنا در بطن تعاملات اجتماعی ساخته میشود، نه صرفاً از طریق پیامهای ارسالی. به همین دلیل، روابط عمومی بدون پذیرش اجتماعی و مشارکت عمومی، خالی از معنا و اثربخشی است؛ از طرفی طبق نظریه «مارپیچ سکوت» از الیزابت نوئل-نیومن تقویت یا تضعیف گفتمانها در جامعه به نحوه و قدرت ارائه آنها در عرصه عمومی بستگی دارد.
روابط عمومی زمانی در مواجهه با بحرانها موفق خواهد بود که بتواند به عنوان میانجی فعال و حلقه اتصال مردم، رسانهها و نهادها برای ساختن زبانی مشترک در مسیر توسعه پایدار نقش ایفا کند و این مهم زمانی محقق میشود که روابط عمومی در ایران از حاشیه به متن بیاید؛ از جایگاه ابزار تبلیغاتی صرف، به موقعیت نهادی تصمیمساز و مرجع فرهنگی ارتقا یابد.
*و سخن پایانی اینکه : در نهایت طبق حقیقت این جمله طلایی که " هر چیز که در جستن آنی، آنی" ، سازمانها از روابط عمومی آنچه را که می جویند به دست خواهند آورد...*